ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

دوستت دارم پريشان‌، شانه مي‌خواهي چه کار؟

دام بگذاري اسيرم‌، دانه مي‌خواهي چه کار؟

شرم را بگذار و يک آغوش در من گريه کن‌

گريه کن پس شانه ي مردانه مي خواهي چه کار؟

————————————————————

ميان باز ها يک باز تنهاست / در اوج قله بي آواز تنهاست

کبوتر با کبوتر هم غريبست / “کبوتر با کبوتر، باز تنهاست” …

————————————————————

صفاي باطنت را دوست دارم / کلام و ظاهرت را دوست دارم

تو گرچه دوري از من اي عزيزم / وفاي حاضرت را دوست دارم

پاسخ

فلک داني چه ظلمي از تو برزهراي اطهر شد چه بيدادي زتو بر فاطمه بعد از پيمبر شد مگر آن گفته هاي شاه خاتم رفته از گوشت که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شدبگفت احمد مکرر فاطمه بضعه مني چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشدهمان زهرا که احمد زاحترامش گفت با امت دريده نامه ي ارثش زخصم شوم کافر شدنخشکيده هنوز از آب غسل شاه خاتم کفن که نار ظلم در باب سرايش شعله آور شددل بشکسته اش اورا نبود بس در غم بابش که پهلويش شکسته آن چنان از ضربت در شدنبود بس سينه اش را ناله هاي جانگداز غم که آزرده زميخ در زاعداي ستمگر شدنبود بس تيرگي روز در چشمش زهجر باب که نيلي آنچناناز سيلي آن رخسار انور شدزضرب تازيانه دشمن دين بازويش راخست مصيبت ديده اي را تسليت آنسان مقرر شدچرا حبل جفا بر گردن حبل المتين بستند چرزا مغلوب دست روبه دون ،شير داور شدقضا بر بست دست شير حق را ورنه در آندم کجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شدز لطف مرتضي و آل پاک اوست کاندر طوس بدوران مرثيه خواني ، مدامي شغل (آذر) شد .اثر طبع آذر خراساني -به نقل از جلد اول ديوان آذر -صص-55-56 -چا پ سوم -1348 شمسي انتشارات طوس