میلاد حسن سبط رسول است امشب نبریک به زهرای بتول است امشب شادند محمد وعلی زاین مولود خوش باش دغای ما قبول است امشب
در کاخنزول وحی ، قرآن آمد با آیه ی نور ، نور یزدان آمد از فاطمه وساقی کوثر پسری با نور محمدی نمایان آمد -----------
پیک شادی دوستان را خوش خبر آورده است خوش خبر بردوستان پیک سحر آورده است نیمه ی ماه خدا ، ماهی دگر آورده است سینه ی سینا عیان نور از شجر آورده است مژده ای اهل ولا طوبی ثمر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است --------
باز شد باردگر از مرحمت درهای های حق باب دوزخ بسته شد از لطف بی همتای حق بر سفیر اعظم آمد آیت کبرای حق نیمه ماه صیام از بهر مهمانهای حق نعمت بی منتها از دادگر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است نور باران آسمان گردیده از ماه زمین شد منورزین تجلی کاخ دانشگاه دین آشکار از بارگاه طیبین وطاهرین سبط اکبر آمده ازدخت ختم المرسلین پیشوا بر امت خیرالبشر آورده است
یا محمد دخترت امشب پسر آورده است دسنه دسته برزمین آمد ملک از آسمان بهر تبریک وبشارت سوی ختم المرسلان بحر رحمت شد بطغیانزامر خلاق جهان دست قدرتازدو دریای شرف امشب عیان از برای ساقی کوثرگهر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است ماه گردون چشم عبرت دوخته سوی زمین ازبرای کسب فیض از چهره ی خورشید دین کاخ وحی کبریا روشن شد از نور مبین
چشم عین الله اعظم باد روشن گین چنین زهره ظاهر از گریبانش قمر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است
آمد آن استاد دانشگاه ختم الانبیاء آمد آن روشنگر برنامه صلح وصفا آمد آن رهبر که حق را سازد از باطل جدا پرده از رخ برگرفت آیینه ی ایزد نما جلوه حسنش جهانرا زیب وفر آورده است زاده یاسین والرحمانورمز هل اتی سید جنت که جنت باشد از او پر بها شمس افلاک جلالت زینت اهل کسا مجتبی نور الهدی ، فخر الدجا ،کنز الخفا از حجاب غیب امشب سر بدر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است .......به نقل از کناب سوم ارمغان کربلا ، اثر طبع ناد علی کربلایی پدر سه شهید جبهه حق علیه باطل -صص 76-79
-----خالق از بحر ولایت گهر آورده برون یا که از برج امامت ، قمر آورده برون از سپهر نبوی، گشت عیان ، خورشیدی که زخفاش وشان ، دیده در آورده برون با فروغ حسنی نرگس زیبا از بطن پسری ثانی والا پدر آورده برون به تماشای گل عسکری ونرگس بین ماهی از آبر ومه ازچرخ ، سر آورده برون زطلوع رخ آن حجت دین ،جان بشر مرغ بی بال وپری بود وپر آورده برون گو تو بر عیسویان ، حق زفلک عیسی را به تماشای رخش ، جلوه گر آورده برون بوالبشر ،تا بوجودش بکند فخر خدای گلی از گشن ((خیرالبشر)) آورده برون خالق از دامن نرگس پی ارشاد بشر آخرین قاِید فرخ سیر ،آورده برون تا شود هادی گم گشته ، حق از عالم غیب خضر فرخنده ، پی راهبر آورده برون زآستین کرم از بهربپاداری دین دست حق، حجت ثانی عشر آورده برون ای صباگوبه یشوعا ،که از نرگس تو بهتر از((زاده مریم ))پسرآورده برون ((آهی)) از محکمه ی عدل خداوند حکیم بهر اصلاح بشر ، دادگر آورده برون-----به نقل از دیوان حسین آهی - جلد اول -صص 102-104
مژده بر شیعیان که آمد عید عید فرخنده وسرور نوید فرخا روز نیمه ی شعبان اسعد الله یوم سعد وسعید عیدی آمد که خاتم مرسل کرده با امر حق ،ورا تایید اختر بخت حق پرستان شد طالع از سامره چنان خورشید خاتم الانبیاءرسید زحق ذهق الباطل است وجاء الحق نر گس امشب شکفنه گل از گل از گلستان مجد ، هادی کل به تماشای این گل ونرگس در زمین شد نزول خیل رسل حوریان از پی مبارک باد هدیه آورده اند تاجی گل مرغ فکر سلیم با شادی نغمه سرداد ، هم چنان بلبل که عیان گشت هادی مطلق ذهق الباطل است وجاء الحق مژده کا مد برای صلح جهان رهبر بی نظیر پیر وجوان آمد آن داوری که از حکمش بهره گیرند جمله ی ادیان آمد آن رهبری که فرمانش هست نافع برای خلق جهان آمد آن سروری که با سخنش همه گردند پیرو قرآن آن که بر دین حق دهد رونق ذهق الباطل است وجاء الحق آمد آن نور بخش ارض وسماء آمد آن خسرو فلک پیما آمد آن کس که اختیاری تام دارد از کردگار بی همتا از عرب تا عجم، زهند وزچین از اروپا وترک وآفریقا همه باشند منتظر که رسد رهبری بهر مردم دانا زند ازعدل در جهان بیرق ذهق الباطل است وجاء الحق چون شود ظاهر آن ولی راد از ظهورش جهان شود آباد در تمام دیار وشهر وبلاد نبود غیر حکم عدل وداد عرض تبریک گفته نوحه سرا شیعیان را دراین نکو میلاد حجت ابن الحسن تولد یافت حسن عسکری بود دلشاد (کربلایی)به حق بود ملحق ذهق الباطل است وجاء الحق---- نقل از کتاب سوم ارمغان کربلا اثر طبع مرحوم ناد علی کربلایی ( والد سه شهید جبهه وجنگ)-صص148 -150.اسایش
?
------
-----خالق از بحر ولایت گهر آورده برون یا که از برج امامت ، قمر آورده برون از سپهر نبوی، گشت عیان ، خورشیدی که زخفاش وشان ، دیده در آوردهبرون با فروغ حسنی نرگس زیبا از بطن پسری ثانی والا پدر آورده برون به تماشای گل عسکری ونرگس بین ماهی از آبومه ازچرخ ، سر آورده برون زطلوع رخ آن حجن دین ،جان بشر مرغ بی بال وپری بود وپر آورده برون گو تو بر عیسویان ، حق زفلک عیسی را به تماشای رخش ، جلوه گر آورده برون بوالبشر ،تا بوجودش بکند فخر خدای گلی از گشن ((خیرالبشر)) آورده برون خالق از دامن نرگس پی ارشاد بشر آخرین قاِید فرخ سیر ،آورده برون تا شود هادی گم گشته ، حقاز عالم غیب خضر فرخنده ، پی راهبر آورده برون زآسنین کرم از بهربپاداری دین دست حق، حجت ثانی عشر آورده برون ای صیاگوبه یشوعا ،که از نرگس تو بهتر از((زاده مریم ))پسرآورده برون ((آهی)) از محکمه ی عدل خداوند حکیم بهر اصلاح بشر ، دادگر آورده برون-----به نقل از دیوان حسین آهی - جلد تول -صص 102-104
مژده بر شیعیان که آمد عید عید فرخنده وسرور نوید فرخا روز نیمه ی شعبان اسعد الله یوم سعد وسعید عیدی آمد که خاتم مرسل کرده با امر حق ،ورا تایید اختر بخت حق پرستان شد طالع از سامره چنان خورشید خاتم الانبیاءرسید زحق ذهق الباطل است وجاء الحق نر گس امشب شکفنه گل از گل از گلستان مجد ، هادی کل به تماشای این گل ونرگس در زمین شد نزول خیل رسل حوریان از پی مبارک باد هدیه آورده اند تاجی گل مرغ فکر سلیم با شادی نغمه سرداد ، هم چنان بلبل که عیان گشت هادی مطلق ذهق الباطل است وجاء الحق مژده کا مد برای صلح جهان رهبر بی نظیر پیر وجوان آمد آن داوری که از حکمش بهره گیرند جمله ی ادیان آمد آن رهبری که فرمانش هست نافع برای خلق جهان آمد آن سروری که با سخنش همه گردند پیرو قرآن آن که بر دین حق دهد رونق ذهق الباطل است وجاء الحق آمد آن نور بخش ارض وسماء آمد آن خسرو فلک پیما آمد آن کس که اختیاری تام دارد از کردگار بی همتا از عرب تا عجمف زهند وزچین از اروپا وترک وآفریقا همه باشند منتظر که رسد رهبری بهر مردم دانا زند ازعدل در جهان بیرق ذهق الباطل است وجاء الحق چون شود ظاهر آن ولی راد از ظهورش جهان شود آباد در تمام دیار وشهر وبلاد نبود غیر حکم عدل وداد عرض تبریک گفته نوحه سرا شیعیان را دراین نکو میلاد حجت ابن الحسن تولد یافت حسن عسکری بود دلشاد (کربلایی)به حق بود ملحق ذهق الباطل است وجاء الحق---- نقل از کتاب سوم ارمغان کربلا اثر طبع مرحوم ناد علی کربلایی ( والد سه شهید جبهه وجنگ)-صص148 -150.اسایش
?
البشارت که جهان باز منور آمد ظاهر از پرده ی عصمت مه دیگر آمد این چه ماهی است که با قد صنوبر آمد از حسین ابن علی شبه پیمبر آمد دوستان مژده که میلادی اکبر آمد ببر ای باد صبا مژده برای طا ها که شده حسن تو یک بار دگر جلوه نما حق عطاکرده پسر برپسر شیر خدا زاده ی خون خدا گشته عیان از لیلا زاین پسر عالم ایجاد منور آمد -----بهر دیداررخش زاده ی زهرا برخاست مهر بر دیدن آن ماه دلآرا برخاست بوی جانبخش چو از یوسف لیلا برخاست گوئیا نعره ای از خاک زلیخا بر خاست که دویاره بجهان یوسف دیگر آمد ----نور چشمان حسین بن علی گشت عیان آل عصمت همه از دیدن رویش شادان شد زمصباح هدی نور الهی تابان احسن الله بر این حسن که از دیدن آن شد خرد مات که ملاد پیمبر آمد------ سحر یازده از ماه عظیم شعبان متولد شده آن حامی دین وقر آن تا کند یاری فرمانده ی دین از دل وجان آری این افسر ارزنده سلطان جهان از پی یاری عباس دلآور آمد------ آمد آن شیر دلی که پی یاری پدر وز پی حفظ حریم حرم پیغمبر هم چنان برگ زدشمن بزمین ریزد سر مرکب وخود ومیان را بدرد چون حیدر آنکه بر حضرت سجاد برادر آمد------ آن علی نام کهباشد چو محمد رویش فاطمه عصمت وباشد چو علی بازویش چون حسین است وحسن طینت وخلق وخویش ((کربلایی)) شده مداح رخ نیکویش مفتخرزانکه در این رشته مظفر آمد -------محمد حسن آسایش- به نقل از کتاب سوم ار مغان کربلا -اثر طبع مرحوم ناد علی کربلایی( پدر سه شهبد جبهه وجنک)- صص 101-102
سپهر قدر رادبنگرچه ماهی بی قرین دارد چه ماه بیقرینی جلوه گر از برج دین دارد هلالی گشته ظاهر در جهان از یثرب وبطحا که از نورش منور فرش تا عرش برین دارد تعالی الله ازاین بدری که از بطحا شده طالع مبارک مقدمی کو جلوه جان آفرین دارد گل نورسته ای بشکفت از گلزارپیغمبر (ص) که عالم را معطر هم چو جعد عنبرین دارد قدم بنهاد درعالم یگانه حشمت اللهی که صد ملک سلیمان را نهان زیر نگین دارد بروز پنجم شعبان بعالم زد قدم شاهی که دیهیم وصایت را مقام چارمین دارد حسین بن علی را حق عطا بنمود فرزندی که نام او علی ، شهرت بفخر ساجدین دارد علی بن حسین آنکوبمحراب عبوریت زمعبودش خطاب انت زین العابدین دارد بگو با شهر بانوی عجم تا بر عرب نازد از آن مولود مسعودی که در آن سرزمین دارد شده دخت کیان را از صدف یک گوهری پیدا که در بحر ولا ، جدی امیر المومنیت دارد عجم نازد ازاین طفلی که زاده زاده ی کسری عرب نالدکه جدی همچو ختم المرسلین دارد عرب بالد که این مولود باشد نو گل زهرا عجم نازد که از شاه زنان ماهی چنین دارد سزد گر والد اطهار خوانندش که بعد از خود حجج هایی در این عالم همه رکن رکین دارد نسب اندر نسب از او بود فخریه ی سادات که سادات جهان از او مقام شا مخین دارد به سادات حسین است وحسن او مطلع الانوار که دو سبط پیمبر یک همین در ثمین دارد حسن را با حسین نو خط جوانانی به عالم بود ولی در کربلا در خودررهارا دفین دارد دریغا گلستان حیدر وزهرا وپیغمبر(ص) خزان شد روز عاشورا همین یک گل غمین دارد زمین هرگز نباید خالی از حجت بدان حکمت خدا حفظش یه بیماری زشر مشرکین دارد شهن شاهیکه تبداراست وبیمار است ودلخسته کجا بر تن توان آن غل وزنجیر کین دارد زرنجکربلا وکوفه وشام بلای او مدامین ((آذر))از سینه نوای آتشین دارد . محمد حسن اسایش - به نقل از دیوان آذر خراسانی -جلد 2- صص 76-78
امشب بکاخ مرتضی ماهی پدیدار آمده ماهی که پیش نور وی ،خورشید ومه تار آمده ماهی که بر حسن رخش صدها خریدار آمده ای طالب دیدار مه ، هنگام دیدار آمده افلاکیانش سریسر، حیران رخسار آمده کو نور بخش عالم و هم نور انوار آمده لطف خداوندی به ما همواره ودایم بود خاصه که روز مولد ماه بنی هاشم بود بر یاری دین نبی حق خواست یاور پرورد از بهر صفین وجمل ، همواره افسر پرورد یا بهر جنگ نهروان ،یکتا غضنفر پرورد تا آنکه بهر کر بلاسردار لشکر پرورد بهر حسین زام البنین ،نیکوبرادر پرورد بایدچنان فرزندرا ، اینگونه مادر پرورد زین رو فروغ طلعتش،تابید برخلق جهان وز نو گل رخسار وی ،گشتی جهان رشگ جنان چون آفتاب حیدری تابید بر ام البنین آن سان که از نیسان شدی اندر صدف در ثمین ماه بنی هاشم عیان گردید از آن مه جبین تا آنکه گردد حامی دین خداوند مبین بهر حسین بن علی حق پرورد یار ومعین چونان که بودی مرتضی ، بر مصطفی یار و قرین برگو به ماه آسمان بنما رخ خودرا نهان زیرا گشته در جهان ، ماه بنی هاشم عیان ازدامن ام البنین ماهی سر آورده برون نی نی که از خورشید ومه ، بالاتر آورده برون خالق زکان مکرمت خوش گوهر آورده برون وز آستین مرتضی دستی بر آورده برون گویی زصلب حیدری ،حق حیدر آورده برون بهر صوف مشرکین او صفدر آورده برون برگو به بوسفیانیان ، میر وعلمدار آمده بر یاری دین خدا یکتا مددکار آمده نور جبینش طعنه بر خورشید گردون فر ،زند خال رخ زیبای وی ، بر عالمی آذر زند هم نرگس شهلای او آتش به خشک وتر زند هم بر دل خصمان خود ،مژگان وی خنجر زند قدش چو طوبای جنان ،لبخند برکوثر زند باب الحوایج درگهش ، خوش آنکه بر آن در زند دست یداللهی وی حلال مشکلهاستی تحت لوای حضرتش دنیا ومافیهاستی چون مرنضی قنداقه ی عباس را دربر گرفت گفتا فلک بردست خود ، مهری مه انور گرفت یا از گلستان شرف ،وی لاله ی احمر گرفت چونان که گفتی مصطفی بر دست خود حیدر گرفت بوسه به دستانش زد واز دیدگان گوهر گرفت زان ماجرا ، غم بر دل وبرجان آن مادر گرفت گفتا مگر عیبی بود بر این دو دست نازنین شه گفت :نی در کربلا،گرددجدا ازظلم وکین آری که خود این دستها باید علمداری کند درراه سبط مصطفی ،از جان وفاداری کند بهر رواج دین حق دفع ستمکاری کند از قتل قوم مشرکین سیلاب خون جاری کند برحفظ ناموس خدا نیکو وفاداری کند تا از حریم شاه دین آنسان نگهداری کند آندم فداکاری وی مقبول ومستحسن شود کو هم چو جعفر ، عم خود دستش جدا از تن شود آه از دمی کو شد جدا ، دستش کنار علقمه واندر میان مشرکین افتاد شورو همهمه بنهاد برزانوی خود ، راسش عزیز فاطمه آن پور زهرا کو بدی ،عرش خدا را قاِءمه با دیده ی گریان بیان می کرد شه این زمزمه کامشب بخوابد دشمنت بی ترس وبیم وواهمه لیکن به چشم خواهرت ره نیست دیگر خواب را واز ماتم خود سوختی دل ((آهی)) بی تاب را .....محمد حسن اسایش - نقل از دیوان حسین آهی - جلد اول صص 120-124
امشب زبرج فاطمه ماهی پدیدار آمده کز پر تو انوار وی ، چون روز رخشان آمده نور فروغ اختران، زان مهر تابان آمده آن نور بخش مهر ومه ، در ماه شعبان آمده نی عالم نا سوتی اش، در تحت فرمان آمده بل کشور لاهوت را،پاینده سلطان آمده افلاکیان بر خاکیان ، تبریک گویان آمده
در مولدسلطان دین ، یعنی امام سومین در کسوت عبدالهی ، شد سر داور جلوه گز روح مجسم شدعیان ،عقل مصور جلوه گر گردیدبر یاری دین ، ثانی حیدر جلوه گر شد گوشوارعرش حق ، تالی سبر جلوه گر در مهبط روح الامین ،بین مهر انور جلوه گر شد شاه دین از دامن زهرای اطهر جلوه گر تسنیم رحمت را نگر ازبطن کوثر جلوه گر دریای غفران موج زن ، آمد از آن ماء معین این عید میلاد حسین ، نور دل زهراستی یثرب زیمن مقدمش چوت سینه ی سیناستی بهر وجود او بپا دنیا ومافیهاستی مقصود ازخلقت بود ، کو علت اشیاستی محو جمال حضرتش ،زآدم الی عیسی استی شاهی که خاک درگهش ، از بهر استشفاستی درماندگان دهر را حلال مشکلهاستی دستی بزن بر دامن آن زاده ی حبل المتین پیمان وعهدی ، کبریا ، در غالم زر ساز کرد ارواح در ذرات را ، خود آگه از آن راز کرد جام بلا نوشنده را، ازدیگران ممتاز کرد
باشد شفاعت زان او ،کو باب رحمت باز کرد آن دم حسین بن علی قال بلی آغاز کرد پس علم ذرات را ، زان گفته سر افراز کرد زان عهد وپیمان شاه دین در قتلگه آغاز کرد یارب به عهدم شد وفا ،بر من ببخشا مذنبین زد چون قدم در این جهان آن خسرو ملک وملک روشن زنور طلعتش شد از سما تابر سمک برخوان فیض سرمدی ،افزوده گردیده نمک نام محبش را خدا بر لوح رحمت کرده حک بر پیروان وی جنان ، وقف آمده بی ریب وشک چونان که دوزخ شد جزا ، بر دشمنانش یک به یک در ماندگان را در جهان ، آن شاه دین باشد کمک آن سان که اندر آخرت ،شد بر گنه کاران معین از عرش قرب کبریا ،تا اولین بیت شرف بر شاد باش مصطفی آمد ملابک صف بصف کروبیان اندر طرب ،افلاکیان اندر شعف مشعل بدست عرشیان ،قدوسیان را گل بکف همراه جبریل آمدیصلصال وفطرس با اسف گفتند حال خویشتن بر احمد وشاه نجف بگرفت قندان پسر ،پس گفت : شاه ما عرف یارب ببخشا عاصیان بر این حسین نازنین محمد حسن آسایش.به نقل از دیوان حسین آهی -صص44-47
امشب زبرج فاطمه ماهی پدیدار آمده کز پر تو انوار وی ، چون روز رخشان آمده نور فروغ اختران، زان مهر تابان آمده آن نور بخش مهر ومه ، در ماه شعبان آمده نی عالم نا سوتی اش، در تحت فرمان آمده بل کشور لاهوت را،پاینده سلطان آمده افلاکیان بر خاکیان ، تبریک گویان آمده
در مولدسلطان دین ، یعنی امام سومین در کسوت عبدالهی ، شد سر داور جلوه گز روح مجسم شدعیان ،عقل مصور جلوه گر گردیدبر یاری دین ، ثانی حیدر جلوه گر شد گوشوارعرش حق ، تالی سبر جلوه گر در مهبط روح الامین ،بین مهر انور جلوه گر شد شاه دین از دامن زهرای اطهر جلوه گر تسنیم رحمت را نگر ازبطن کوثر جلوه گر دریای غفران موج زن ، آمد از آن ماء معین این عید میلاد حسین ، نور دل زهراستی یثرب زیمن مقدمش چوت سینه ی سیناستی بهر وجود او بپا دنیا ومافیهاستی مقصود ازخلقت بود ، کو علت اشیاستی محو جمال حضرتش ،زآدم الی عیسی استی شاهی که خاک درگهش ، از بهر استشفاستی درماندگان دهر را حلال مشکلهاستی دستی بزن بر دامن آن زاده ی حبل المتین پیمان وعهدی ، کبریا ، در غالم زر ساز کرد ارواح در ذرات را ، خود آگه از آن راز کرد جام بلا نوشنده را، ازدیگران ممتاز کرد
باشد شفاعت زان او ،کو باب رحمت باز کرد آن دم حسین بن علی قال بلی آغاز کرد پس علم ذرات را ، زان گفته سر افراز کرد زان عهد وپیمان شاه دین در قتلگه آغاز کرد یارب به عهدم شد وفا ،بر من ببخشا مذنبین زد چون قدم در این جهان آن خسرو ملک وملک روشن زنور طلعتش شد از سما تابر سمک برخوان فیض سرمدی ،افزوده گردیده نمک نام محبش را خدا بر لوح رحمت کرده حک بر پیروان وی جنان ، وقف آمده بی ریب وشک چونان که دوزخ شد جزا ، بر دشمنانش یک به یک در ماندگان را در جهان ، آن شاه دین باشد کمک آن سان که اندر آخرت ،شد بر گنه کاران معین از عرش قرب کبریا ،تا اولین بیت شرف بر شاد باش مصطفی آمد ملابک صف بصف کروبیان اندر طرب ،افلاکیان اندر شعف مشعل بدست عرشیان ،قدوسیان را گل بکف همراه جبریل آمدیصلصال وفطرس با اسف گفتند حال خویشتن بر احمد وشاه نجف بگرفت قندان پسر ،پس گفت : شاه ما عرف یارب ببخشا عاصیان بر این حسین نازنین محمد حسن آسایش.به نقل از دیوان حسین آهی -صص44-47
یارب این زندانی مظلوم سبط مصطفی است ؟ یا خلیل الله بوددر حبس نمرود دغا است هود پیغمبر بود در دست شداد لعین یا که یونس باشد ودر بطن ماهی مبتلا است این که بی جرم وگنه در کنده وزنجیر هست یوسف کنعان بود یا یوسف آل عبا است؟ پور یعقوب است در چاه ستم افتاده وی یا به زندان رشیدی خود مه برج حیاست ؟ این کلیم الله بود در دست فرعون لعین یا زکید سامری در محنت ورنج وبلا است حضرت جز قیل پیغمبر بودگویی به حبس کو زجور وظلم بخت النصر در شور ونوا است؟ حضرت صالح بود اندر کف نا صالحان یا مسیح است وگرفتاریهودان از جفا است ؟ او سلیمان است غمگین از جفای اهرمن خاتم شاهی وی درچنگ ((دیوان )) از قضا است آری این زندانی زندان هارون الرشید حضرت موسی ابن جعفر نور چشم مرتضا است هفت سالش گوشه ی زندان مکان بود از ستم اینک از زهر ستم راحت زجور اشقیا است گرچه نبود دخترش معصومه در هنگام مرگ لیک راسش بر سر زانوی فرزندش رضا است بهر دیدارپدر با چشم گریان آمده خسرو ملک خراسان آنکه فخر الاولیا است ای صبا با دخترش معصومه گو تا به حشر قلب عالم ،چون دل ((آهی))مکدر زاین عزا ست .
محمد حسن اسایش - بنقل از دیوان حسین آهی -جلد اول - صص 179-180
نگر ماه رجب کز امر خلاق جهان آمد دمادم فیض حق سوی زمین از آسمان آمد شرافت داشت این ماه و فزون آمد بر او چندی وقایع کاندرین مه ،از خدای مهربان آمد بروز اول مه نشستی نوح در کشتی سپس طوفان وخوفی اندر عالم ، بعد از آن آمد دگر در اول این ماه از دخت حسن ،باقر نمودی جلوه کز نورش منور این جهان آمد به دوم شد تولد از ( سمانه) حضرت هادی که از یمن قدومش بر تن شیعه روان آمد بروز سومش شاه دهم مسموم شد از کین زجور((معتمد)) روح الامین بر سر زنان آمد بروز دهمین از ((خیزران ))گشتی تقی طالع سلیل احمد مرسل که نورش جاودان آمد بروز سیزده گردیده میلاد خلیل الله خلیلی کآتش نمرود بر وی گلستان آمد دگر در سیزده اندر درون خانه ی کعبه امیر المومنین داماد پیغمبر عیان آمد غروب چارده از این جهان شد حضرت زینب (س) سرشک غم از این ماتم زچشم شیعیان آمد بروز پانزدهشد توبه ی آدم قبول حق قبول آن ترک اولایی که از وی در جنان آمد بسوی کعبه از بیت المقدس قبله ی اسلام ((تحول)) نیمه مه بهر احمد زآن مکان آمد شدی درپانزده خارج نبی از شعب بوطالب چنین روز عقد زهرا با امیرالمومنین آند معاویه بروز پانزده چشم از جهان بستی که شیعه دل خوش وخوش حال گشت وشاد مان آمد بروز هیجدهم زین دار فانی رفت ابراهیم که او ختم رسولان را ضیاء دیدگان آمد بروز بیست وسه ازکوفیان شوم بی ایمان یکی خنجربه ران مجتبی شاه زمان آمد بروز بیست وچارم گشت فتح قلعه ی خیبر ببازوی علی از امر حق تاب وتوان آمد سپس در بیست وچارم جعفر طیار با ایمان ز اقلیم ((حبش))سوی نبی بس کامران آمد شهادت یافت اند بیست وپنجم موسی کاظم زداغش فاطمهاندر جنان آزرده جان آمد بروز بیست وششم یافت رحلت عم پیغمبر ابوطالب که داغش مصطفی را بس گران آمد بروز بیسا وهفتم از مقام حضرت باری لباس خاتمیت بهر پیغمبر عیان آمد به بیست ونه فتادی عایشه در چاهی از مکه به تزویر معاویه امیر فاسقان آمد بروز بیست ونه بنت خویلد رفت از دنیا خدیجه کو ملقب خود به ام مومنان آمد بشام بیست وهشتماز مدینه شد حسین بیرن بسوی مکه با قلبی پر از آه وفغان آمد پس از تودیع قبر مصطفی وتربت مادر وداع جمله بنمود وبنقصودش روان آمد شبانه سوی مکه عزم رحلت کرد ای ((آهی)) در آن بیت امان اورا دریغا کی امان آمد.محمد حسن آسایش، به نقل از دیوان آهی -جلد اول- صص 143-147